بخش د
دادن بدیوانگی گرفتن بعاقلی !
دارندگیست و برازندگی !
داری طرب کن، نداری طلب کن !
داشتم داشتم حساب نیست، دارم دارم حسابه !
دانا داند و پرسد نادان نداند و نپرسد !
دانا گوشت میخورد نادان چغندر !
دانه فلفل سیاه و خال مهرویان سیاه --- هر دو جانسوز است اما این کجا و آن کجا !
دایه از مادر مهربانتر را باید پستن برید !
دختر، تخم تر تیزک است !
دختر تنبل، مادر کدبانو را دوست داره !
دخترمیخوهی ماماش را بین --- کرباس میخواهی پهناش را ببین !
دختر همسایه هر چه چل تر برای ما بهتر !
دختری که مادرش تعریف بکنه برای آقا دائیش خوبه !
درازی شاه خانم به پهنای ماه خانم در !
در بیابان گرسنه را شلغم پخته به ز نقره خام !
در بیابان لنگه کفش، نعمت خداست !
در پس هر گریه آخر خنده ایست !
در جنگ، حلوا تقسیم نمیکنند !
در جوانی مستی، در پیری سستی، پس کی خدا پرستی ؟!
در جهان هر کس که داره نان مفت، میتواند حرفهای خوب گفت !
در جهنم عقربی هست که از دستش به مار غاشیه پناه میبرند !
در جیبش را تار عنکبوت گرفته است !
در چهل سالگی طنبور میآموزد در گور استاد خواهد شد !
در حوضی که ماهی نیست ، قورباغه سپهسالاره !
در خانه ات را ببند همسایه تو دزد نکن !
در خانه اگر کس است یکحرف بس است !
در خانه بیعاره ها نقاره میزنند !
در خانه مور، شبنمی طوفانست !
در خانه هر چه، مهمان هر که !
درخت اگر متحرک شدی ز جای بجای --- نه جور اره کشیدی نه جفای تبر !
درخت پر بار، سنگ میخوره !
درخت کاهلی بارش گرسنگی است !
درخت کج جز بآتش راست نمیشه !
درخت گردکان باین بلندی --- درخت خربزه الله اکبر !
درخت هر چه بارش بیشتر بشه، سرش پائین تر میاد !
درد دل خودم کم بود، اینهم قرقر همسایه !
درد، کوه کوه میاد، مومو میره !
در دروازه را میشه بست، اما در دهن مردم و نمیشه بست !
در دنیا همیشه بیک پاشنه نمیچرخه !
در دنیا یه خوبی میمونه یه بدی !
در دیزی وازه، حیای گربه کجا رفته !
در زمستان، الو، به از پلوه !
در زمستان یه جل بهتر از یه دسته گله !
درزی در کوزه افتاد !
در زیر این گنبد آبنوسی، یکجا عزاست یکجا عروسی !
درس ادیب اگر بود زمزمه محبتی --- جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را .
در شهر کورها یه چشمی پادشاست !
در شهر نی سواران باید سوار نی شد !
در عفو لذتیست که در انتقام نیست !
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست !
در کف شیر نر خونخواره ای --- غیر از تسلیم و رضا کو چاره ای ؟
در مجلس خود راه مده همچو منی را --- کافسرده دل افسرده کند انجمنی را !
درم داران عالم را کرم نیست --- کریمان را بدست اندر درم نیست !
در مسجده، نه کند نیست نه سوزوندنی !
در نمک ریختن توی دیگ باید به مرد پشت کرد !
درویش از ده رانده، ادعای کدخدائی کند !
درویش مومیائی، هی میگی و نمیائی !
درویش را گفتند : در دکانتو ببند دهنشو هم گذاشت !
در، همیشه بیک پاشنه نمیگرده !
درهفت آسمان یک ستاره نداره !
دزد،آب گرون میخوره !
دزد بازار آشفته میخواهد!
دزد باش و مرد باش !
دزد به یک راه میرود، صاحب مال به هزار راه !
دزد حاضر و بز حاضر !
دزد ناشی به کاهدون میزنه !
دزدی آنهم شلغم ؟ !
دزدی که نسیم را بدزدد دزد است !
دست بالای دست بسیار است . (( در جهان پیل مست بسیار است ... ))
دست به دنبک هر کی بزنی صدا میده !
دست بریده قدر دست بریده را میدونه !
دست بشکند در آستین، سر بشکند درکلاه !
دست بیچاره چون بجان نرسد --- چاره جز پیرهن دریدن نیست !
دست بی هنر کفچه گدئیست !
دست پشت سر نداره !
دست پیش را گرفته که پس نیفته !
دستت چربه، بمال سرت !
دستت چو نمیرسد به خانم --- دریاب کنیز مطبخی را !
دستت چو نمیرسد به کوکو، خشکه پلو را فرو کو !
دست تنگی بدتر از دلتنگی است !
دست خالی برای تو سر زدن خوبه !
دست در کاسه و مشت در پیشانی !
دست، دست را میشناسه !
دست دکاندار تلخ است !
دست راست را از چپ نمیشناسه !
دستش به خر نمیرسه پالان خر را بر میدارد !
دستش به دم گاو بند شده !
دستش به عرب و عجم بند شده است !
دستش بدهنش میرسه !
دستش در کیسه خلیفه است !
دستش را به کمرش گرفته که از بیگی نیفته !
دستش شیره ایست یا دستش چسبناک است !
دستش را توی حنا گذاشت !
دست شکسته بکار میره، دل شکسته بکار نمیره !
دست شکسته وبال گردنه !
دستش نمک نداره !
دست کار دل و نمیکنه و دل کار دست و نمیکنه !
دستش کجه !
دست که به چوب بردی گربه دزده حساب کار خودشو میکنه !
دست که بسیار شد برکت کم می شود !
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل . (( پای ما لنگ است و منزل بس دراز ))
دست ننت درد نکنه !
دست و روت را بشور منم بخور !
دست و رویش را با آب مرده شور خانه شسته است !
دستی را که حاکم ببره خون نداره یا دیه نداره !
دستی را که نمیتوان برید باید بوسید !
دستی را که از من برید، خواه سگ بخورد خواه گربه !
دشمنان در زندن با هم دوست شوند !
دشمن دانا بلندت میکند --- بر زمینت میزند نادان دوست !
دشمن دانا که غم جان بود --- بهتر از دوست که نادان بود .
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد . (( دانی که چه گفت زال با رستم گرد ))
دعا خانه صاحبش را میشناسد !
دعا کن (( الف )) بمیره یا دعا کن بابات بمیره !
دعوا سر لحاف ملا نصرالدین بود !
دلاکها که بیکار میشوند سر هم را میتراشند !
دل بیغم دراین عالم نباشد --- اگر باشد بنی آدم نباشد .
دل سفره نیست که آدم پیش هر کس باز کنه !
دلش درو طاقچه نداره !
دلم خوشه زن بگم اگر چه کمتر از سگم !
دلو همیشه از چاه درست در نمیاد !
دماغش را بگیری جانش در میاد !
دم خروس از جیبش پیداست !
دمش را توی خمره زده است !
دندان اسب پیشکشی را نمیشمارند !
دنده را شتر شکست، تاوانش را خر داد !
دنیا پس از مرگ ما، چه دریا چه سراب !
دنیا دمش درازه !
دنیا جای آزمایش است، نه جای آسایش !
دنیا، دار مکافاته !
دنیا را آب ببره او راخواب میبره !
دنیا را هر طور بگیری میگذره !
دنیایش مثل آخرت یزیده !
دنیا محل گذره !
دو تا در را پهلوی هم میگذارند برای اینست که به درد هم برسند !
دو خروس بچه از یک مرغ پیدا میشوند، یکی ترکی میخونه یکی فارسی !
دود از کنده بلند میشه !
دود، روزنه خودشو پیدا میکنه !
دو دستماله میرقصه !
دور اول و بد مستی ؟
دور دور میرزا جلاله ، یک زن به دو شوهر حلاله !
دوری و دوستی !
دوست آنست که بگریاند. دشمن آنست که بخنداند !
دوست همه کس، دوست هیچکس نیست !
دوستی بدوستی در، جو بیار زرد آلو ببر !
دوستی دوستی از سرت میکنند پوستی ؟!
دوصد گفته چو نیم کردار نیست !
دو صد من استخوان باید که صدمن بار بردارد !
دوغ در خانه ترش است !
دوغ و دوشاب در نظرش یکیست !
دو قرت و نیمش باقیه !
دو قرص نان اگر از گندم است و گر از جو --- دوتای جامه اگر کهنه است و گر از نو .
هزار مرتبه بهتر بنزد ابن یمین --- زفرمملکت کیقباد و کیخسرو .
ده انگشت را خدا برابر نیافریده !
ده، برای کدخدا خوبه و برادرش !
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .
دهنش آستر داره !
دهنش چاک و بست نداره !
دهن مردم را نمیشود بست !
دهنه جیبش را تار عنکبوت گرفته !
دیده می بینه، دل میخواد !
دیر آمده زود میخواد بره !
دیر زائیده زود میخواد بزرگ کنه !
دیشب همه شب کمچه زدی کو حلوا ؟!
دیگ به دیگ میگه روت سیاه ، سه پایه میگه صل علی !
دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند !
دیگ ملا نصرالدین است !
دیوار حاشا بلنده !
دیوار موش داره ، موش هم گوش داره !
دیوانه چو دیوانه به بیند خوشش آید !